جدول جو
جدول جو

معنی هفت چشمه - جستجوی لغت در جدول جو

هفت چشمه(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد که 80 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات و کاردستی زنان ده جاجیم بافی و فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
هفت چشمه(هََ چَ / چِ مَ / مِ)
آنچه دارای هفت سوراخ باشد:
چه باید در این هفت چشمه خراس
زبهر جوی چند بردن سپاس.
نظامی.
- کمر هفت چشمه:
تاج بر فرق سر نهادندش
کمر هفت چشمه دادندش.
نظامی.
کمر هفت چشمه در بربست
بر سر تخت هفت پایه نشست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
هفت چشمه
دارای هفت چشمه. یا کمر (بند) هفت چشمه. کمربندی که دارای هفت عدد گوهرباشد: (تاج برفرق سرنهادندش کمرهفت چشمه دادندش) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ چِ مِ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که 147 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََچِ مَ)
دهی است از بخش گرمسار شهرستان دماوند که 69 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام که 266 تن سکنه دارد. آب آن از رود چم کبود و محصول عمده اش غله، برنج، حبوب، پشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ چَ / چِ مَ / مِ یِ بِ هَِ)
کوثر. کافور. میم. سلسبیل. تسنیم. معین. زنجبیل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مِ)
دهی است از بخش بهشهر شهرستان ساری که دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مِ)
دهی است از بخش دهخوارقان شهرستان تبریز که 823 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب، انگور و بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش چگنی شهرستان خرم آباد که 150 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آباد که 360 تن سکنه دارد. آب آن از سراب هفت چشمه و محصول عمده اش غله، توتون، لبنیات و پشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب، میوه، قلمستان و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش شبستر شهرستان تبریز که 284 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که 550 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است. ساکنان از طایفۀ پنج ستون هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مِ)
دهی است از بخش آخورۀ شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مِ)
دهی است از دهستان کاکاوند از بخش دلفان شهرستان خرم آباد که 240 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه علی و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ بِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که 68 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش ترک شهرستان میانه که 334 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش حومه و ارداک از شهرستان مشهد که 56 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، بنشن و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ شَ)
به معنی هفت سلطان است که کنایه از هفت کوکب باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ سَ)
نام محلی به چهاردانگه در هزار جریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 125 بخش انگلیسی و ص 167 ترجمه آن.)
لغت نامه دهخدا
(هََ حُو)
دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران که 411 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، صیفی و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ چَ / چِ)
موجودی که دارای هفت چشم باشد:
آن پادشاه ده سر و شش روی و هفت چشم
با چار خصمشان به یکی خانه اندرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت شمع
تصویر هفت شمع
هفت سپندار گواژ هفت اختر هفت روشن
فرهنگ لغت هوشیار
بافته ای که پنهانی آن یک وجب و شش آنگشت است، اصطلاحی در
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب واقع در منطقه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاهکوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی